یازده فروردین

یک بار دیگه اینجام که با خودم رو راست باشم, از دغدغه هام بنویسم و تجربیاتم رو ثبت کنم و از این به بعد بیشتر سعی میکنم گزافه گویی نکنم .


من تغییر کرده ام و از هر چیزی که لحظه ام را به گذشته گره بزند فرار می کنم. از حماقت و ناآگاهی سالهای گذشته , افکار بی سر و ته  و جملات بی معنی. اما اینجا برایم هنوز شفاف و قابل درک باقی مانده و ترجیح میدم که برایم دفترچه خاطرات باشه .


یک باید بزرگ را در زندگی ام به وضوح می بینم . هیچ چیز تمام نشده, حالا که باید در برابر خودم پاسخگو باشم که چطور زندگی می کنم؟ چقدر تلاش می کنم و چه چیزی بدست می آورم؟ 


فردا برمی گردم به خونه ی خودم . مصمم تر از همیشه راهی رو که انتخاب کردم پیش خواهم گرفت .