هجدهم اردیبهشت


 Plan for New situation - Version 2.0b



این نسخه دوم برنامه روتین هفتگی من است . به این نتیجه رسیدم که میتونم سبک آزادانه تری رو انتخاب کنم و مطمئنم اینجوری میتونم بهتر از ذهنم استفاده کنم.


متوجه شدم که ما در ناخودآگاه چقدرRegular فکر میکنیم و تمامآ تلاش میکنیم که یک حالت متعارف را انتخاب کنیم . این همان Box انتزاعی است که ذهن را مجاب به تصمیم گیری عادی میکند و قوی ترین دلیل این انتخاب غریزی, وجود ضمانت و یا باور به وجود یک نتیجه قطعی است . پس ما یک رویه تکراری را انتخاب میکنیم تا در عادی بودن ممتاز باشیم! 


برنامه قبلی من از درون این جعبه طراحی شده بود که شامل یک دیسیپلین اداری برای انجام کارهایم بود, شاید قبلن تصور میکردم که این برنامه با خودش ضمانت اجرایی به همراه می آورد , اما این اتفاق نیوفتاد و من هم دیگه اونطور فکر نمیکنم. برای انجام دادن کارهای متفاوت باید متفاوت فکر کرد , و برای متفاوت فکر کردن باید متفاوت زندگی کرد.


در برنامه جدیدم از نظم ساعتی خبری نیست و فقط برای جلوگیری از تداخل و بی نظمی طراحی شده . 


روتین ورزش -‌ یک شنبه و سه شنبه و پنج شنبه +] شنبه متنوع و سبک [


روتین کار - تمام روزهای هفته به غیر از جمعه ها و پنجشنبه عصر که برای ملاقات دوستان و زمان خودم کنار گذاشتم.


  • اهداف و Deadline کارهام نباید با تاخیر روبرو بشوند
  • برای کلاسها باید مطالعه فراتر از درس داشته باشم
  • روزهای آخر هفته نباید با استرس کار انجام نشده همراه باشه

پانزده اردیبهشت

امشب به این نتیجه رسیدم که اگه تا حالا نتونستی دختر دلخواهت رو پیدا کنی تقصیر هیچ  چیز و هیچ کس نبوده , بی عرضگی خودت بوده . همینطوری که پیش بری بیشتر مجبور میشی از انتظاراتت کم کنی و به چیزی که هست رضایت بدی! خوش به حالت! بعد فکر میکنی مگه من چی کم داشتم؟!! جوابش هم که خودت بهتر میدونی.

یه تکونی به خودت بده و شجاعت به خرج بده! . فکر نکن مرور زمان باعث میشه که سر وقتش با طرفت ملاقات میکنی و همه چیز طبق سناریو پیش میره . اگر هم قرار باشه همچین اتفاقی رخ بده باید به دست تو به وجود بیاد.


وقتش رسیده که این ته مانده های رخوت ژنتیک رو از وجودت پاکسازی کنی .. یالا! تکون بخور!

دهم اردیبهشت

سعی میکنم یک بار همه چیز را در ذهنم مرور کنم, بعضی مسائل هستند که ترجیح میدهی درگیر حل کردن شان نشوی یا وقتی که فکر میکنی حل شده بار دیگر به شکل جدیدی به سراغت برمیگردند.

مرور زمان کینه و نفرت را در تو ذره ذره انباشته میکند و از تو یک عامل خصومت با عقده های گذشته میسازد, همان چیزی که من در مسیرش قرار گرفتم و این اجتناب ناپذیر است, یا شاید من ترجیح میدهم که اجتناب ناپذیر باشد .


بخشیدن و بخشیدن, شاید تو را به یک انسان بزرگ تبدیل کند اما این تمام آن چیزی نیست که میتوان بدست آورد , باید اول انتقام گرفت و بعد بخشید. تو هستی که باید این خشم مقدس را مهار کنی,. و از آتش آن نیروی پیش رفتن بگیری.

این یک انتقام واقعی است که سخت و ارزشمند است نه آسان و بی فایده . 

هشتم اردیبهشت

دیروز اولین روز کاری ام در دفتر علی بود. چیزی که فهمیدم این بود که در این مسیر صرفآ باید به خودم اتکا کنم . تفاوت های آشکاری بین نگرش من و علی وجود داره که قابل چشم پوشی نیست و نقاط مشترک زیادی برای همکاری وجود نداره.  در این شرایط باید بیرحمانه خودخواه باشم, استفاده بیشتر از منابع به نفع خودم و کمترین میزان تعهدات ممکن.


شاید نباید ایده های تجاری ام رو لو میدادم , باید خوش شانس باشم و علی همونقدر کودن باشه که به نظر میرسه و متوجه ارزش ایده ها نباشه! در کنار این دارم از روابطم هزینه میکنم, این فرصتیه برای علی که خودش رو بالا بکشه . کمکی که از من ساخته بود و اینطوری خودم رو باهاش بی حساب میدونم . 


دیروز به پرگویی و تضارب ایده ها گذشت ,اتلاف زمان و انرژی ! اما هنوز جای جبران هست, برنامه میگه بیست روز دیگه فرصت دارم که به پایتون مسلط بشم و اپلیکیشن رستوران رو شروع کنم . اما این اتفاق باید زودتر بیوفته چون اصلآ دوست ندارم وقتم رو اونجا هدر بدم. به اضافه اینکه باید هرچه زودتر اجرای وریچوال دکور رو شروع کنم , قبل از اینکه دیر بشه و فرد دیگری به ایده دست پیدا کنه.


باید ذهن آهنین و ضد گلوله داشت تا تفکر غالب به آن نفوذ نکند . باید تا جای ممکن از از قرار گرفتن در برابر افکار خام دیگران هذر کرد و هم صحبتی با خردمند را جایگزین آن نمود.