بیست و چهار خرداد

قبل از این که شروع کنم باید یک نقطه ی عالی و مناسب پیدا کنم . مسائل متعددی هستند که باید دقیق و روشن جوابی برایشان پیدا کنم , راه حلهایی که تردیدی ایجاد نکنند. 

باید راه حماقت را بست , اشتباهات گذشته را پذیرفت و بر هیجان و خشمی که از آنها دچار میشوی غلبه کرد. نتیجه هرچه که باشد نباید آنرا از پیش تعیین کرد؛ به تو شانس انتخاب صحیح و برتر داده شده و احمق بودن و احمق ماندن انتخاب خوبی نیست . اگر تضمینی برای آینده ی خوب وجود داشته باشد آنرا انتخابهای درست تو می سازند.

باید به قول راسل, صرفنظر از آنچه تمایل شماست واقعیات را آنطور که هستند ببینید.


 واقعیت ها به نظر نقطه خوبی برای شروع هستند.


واقعیت اول: یک زن جدید وارد زندگی من شده

واقعیت دوم: من به اندازه کافی حساب شده عمل نکرده ام , کم دقت , فراموش کارکم قاطعیتغریزی , نامطمئن , نگران , ضعیف و اعتماد به نفس پایین

واقعیت سوم:  محدودیت انتخاب در شرایط کنونی و نداشتن تصویر واضح و واقع بینانه از آینده 

واقعیت چهارم : شرایط نسبتآ خوب رابطه

واقعیت پنجم: نارضایتی من از عملکرد خودم


دوازده خرداد

یه جای کار لنگ میزنه . من این مدار رو طراحی کردم , ولی خبری از یک جریان قوی نیست تا همه ی سیستم به کار بیوفته . نمیدونم آیا چیزی رو جا انداختم یا از حالا به بعد فقط باید عمل کنم . شاید انرژی که در اثر کار به وجود میاد خودش عامل اصلی جریان باشه و لازم نباشه اینقدر همه چیز رو آنالیز کنم , به همین سادگی؟  یعنی اگه همه چیز به این سادگی باشه فقط کافیه که بر اینرسی موجود غلبه کنم و چند تا استارت قوی بزنم.


میدونم که باید ساختار ذهنم تغییر کند تا بتونم خیلی مستمر تلاش کنم . این یعنی تغییر بخشی از شخصیتم که آسایش طلب, سست و تکلیف گریز است. هیچ راه سریع و آسانی به فکرم نمیرسد ! برای reprogram پایین ترین سطح نمیشه از دیالوگ استفاده کرد.. پس تنها راه برای تغییر ساختار, تغییر رفتار و عادت هایم است


اگر بتونم مقاومت ساختارم رو درهم بشکنم میتونم اونو به دلخواه تغییر بدهم . و این شاید یکی از جذاب ترین و سخت ترین بازی هایی باشه که تا حالا داشته ام .

سه خرداد

انفعال و عدم تمرکز . وضعیت پیشرفت کارم اصلن رضایت بخش نیست. خودم میدونم اینطوری به جایی نمیرسم, صبر کردن برای یک اتفاق استراتژی نیست . اگر همین امروز کاری انجام ندم در آینده هم اتفاق چندانی نخواهد افتاد . 

میدونم که قانع بودن خوب نیست و باید ریسک کنم . اما فقط این نیست , هنوز مانعی بر سر راهم هست به نام رخوت . اینکه بشینی و مثل ابولهل فقط به روبرو نگاه کنی آینده ای برات تضمین نمیکنه. یک هفته از مهلت پروژه ام عقب افتادم و ده روز میشه که هیچ مطالعه ای نداشتم , شاید بتونم تقصیر رو گردن سفارش کاری که گرفتم بندازم اما خودم میدونم که پیشرفت کردن این شکلی نیست . 


هفته ی آینده پر از کارهایی است که فقط برای پول انجام میشه و اگر خوشبین باشم نزدیک بیست روز طول میکشه . برای همچین کاری نمیتونم مدت زیادی پروژه خودم رو عقب بندازم . پس باید بیشتر و بیشتر به EFFICENCY برسم و فقط روی هدفم تمرکز کنم .