پنج ژانویه

Just to be Honest and Frankly


امشب شاید بی پرده تر بنویسم , جسورتر و باهوش تر , از وضعیتی که در آن بسر میبرم , دشواری ها و راه حلهایش. از زمانی که وبلاگ را شروع کردم به چیز با ارزشی دست پیدا کردم و اون پیدا کردن مختصات جایی بود که هستم . میدونم چطور حرکت کردم و به کجا رسیدم و به کجا خواهم رسید.


یک زمانی فکر کردم که باید نقطه تعادل زندگیم رو پیدا کنم و برایش برنامه ریزی کردم , برای بیرون آمدن از تنهایی و آزادی از فشار روانی, و برای گذر به مردانگی. 

به نظرم فکر خوبی هم بود ,  اما یک مشکل اساسی داشت , پیدا کردن اون زن کاری نیست که بشه مثل یک هدف بهش نگاه کرد و همه چیز رو تعطیل کرد , تا وقتی خوبه که موازی با کارهای دیگه باشه و همه ی نکته اینجاست, نباید پیدا نشدنش مشکلی به وجود بیاره . 


به عقیده من , حاصل انتخاب درست نمیتونه از مسیر اشتباه بدست بیاد . شاید وضعیت من کمی غیر قابل تحمل بنظر بیاد , به خاطر محدودیت ها و شرایط , که دقیقآ اینجاست که من به خودم و جسارتی که داشتم نیاز دارم برای شکستن تمام محدودیت ها و برای عوض کردن باورهایی که اعتماد بنفس من رو سلب کرده بودند . 

این برای من انتخاب یک راه است همراه با سختی و خودسازی در برابر تن دادن به غریزه و آسایش . اگر تفاوتی باشد میان یک انسان بزرگ با دیگران بی شک همین انتخاب هاست.


شاید فکر کنی این مساوی است با از دست دادن لذتهای واقعی کنونی برای رسیدن به یک لذت انتزاعی در آینده ! اما چیزی که من به دنبالش هستم یک تعادل خاص هست. یعنی تعادل به سبک خودم


فقط یک چیز باقی میماند, باید یادم باشد که دیگران همیشه در مقابل من قرار دارند و بخشی از موانع به حساب می آیند. رازها را نباید فاش کرد و انتظار درک را باید فراموش کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد