بسیار خب! کم کم ابرهای ابهام کنار میروند و افکارم شفاف تر میشوند ,شاید امشب بتونم در مورد مریم به نتیجه برسم.
مهمترین چیزی که بنظرم میرسه بیرون آمدن از شرایطی است که یک انتخاب رو به من تحمیل میکنه. وقتی اعتماد به نفس ات کم شده و ارتباطات محدود شده , تصمیم گیری کار سختی است. تصمیم گیری تحت فشار میتونه احتمال اشتباه رو خیلی زیاد افزایش بده, به خصوص وقتی نشانه های یک انتخاب خوب و مثبت به نظر نمیرسند.
موضوع اصلی نگرانی من شخصیت مریم ـه. چیزی که منو به تردید می اندازه اینه که من در برخورد اول ارتباط خوبی با مریم برقرار نکردم .
اگر از بودن در کنار کسی آنهم در برخورد اول خوشحال نباشم و اگر در برخورد دوم مجبور به تحملش در کنارم باشم , اگر مجبور باشم برای ایجاد صمیمیت خودم را برانگیخته کنم و انرژی در این ارتباط گردش نداشته باشه دیگه انگیزه ای برای حل مسایل بعدی باقی نمیمونه .
---
با شناختی که از مریم بدست آوردم تقریبآ مطمئن شدم انتخاب خوبی برای من نیست. مریم کمی منزوی , مغرور و افسرده به نظر میرسید , در معاشرت کاملآ منفعل بود و رفتارش با خانواده سرد و بی روح بود. یک دختر ساکت که در شرایط بد کمک زیادی بهت نمیکنه و بیشتر برای یک زندگی مرفه مناسب به نظر میرسه.
این برای من مساله ی ارتباط بود. اگر مریم احساساتی بروز میداد شاید میتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و حتی بهش علاقمند بشم! .. به هر حال همه چیز امروز تموم شد, قبل از اینکه خیلی دیر بشه.
سلام دوست من وبلاگ زیبایی داری اگه دوس داری از هر بازدیدت درآمد داشته باشی بر روی لینک زیر کلیک کن
واقعاً ارزششو داره با یه کلیک یک عمر درآمد داشته باشی
منتظرتم